-
دلم تنگه...همین...
پنجشنبه 7 آبانماه سال 1394 19:19
سلام... بغضم...هعی خودم را آرام میکنم که زهره چته تو..چرا یهو...و از اونطرف میگم دله دیگه تنگ میشه...برای همسرش...برای تمام وجودش ...آهنگی را گوش میدهم که با آن برایم ریلکسیشن از نوع تاتری انجام دادی...محمدم یاد لحظات باهم بودنمان که چه خوب بودیم یا بد ، افتادم ...و حالا تو از من نفست حدود 6 یا 7 ساعت دور است...چه کنم...
-
من و عزیز دلم...
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1393 18:45
سلامی چو خدای عشق و سلامی چو عاشقی... بعد از چند وقت میخوام بنویسم و میخوام درباره ی موضوع خیلی قشنگ و _خیلی سخت قابل توصیف !!!!_حرف بزنم ... من به تازگی ی زندگی جدید شروع کردم...ی زندگی که خیلی دوسش دارم ...هم زندگی رو هم ...هم...همدمم رو... زندگی که قراره همچیو " با هم " درست کنیم...و بسازیم...من و محمد...
-
برای بهترینم...
شنبه 12 مهرماه سال 1393 21:08
دلم بدجور هواتو کرده شاید تا الان این دل دق کرده باشه برو ماهم خدایی داریم ولی یادت باشه این دل هواتو کرده... ز.ف
-
از فردا...
جمعه 28 شهریورماه سال 1393 14:51
امروز سر قبر سید حمید میرافضلی بهترین دوستم عهدایی بستم که ایشالا خودش کمکم کنه که بتونم پایبندشون باشم... فردا اولین روز شروع ی سال تحصیلی جدیده...خوشحالم و ناراحت..خوشحال چون به ی فضای جدید وارد میشم ،از خیلی چیزا دور میشم و ناراحتم چون یکم سردر گمم...میترسم که رشتم سخت باشه و نتونم از پسش بر بیام...امیدوارم که همه...
-
سلام نام خداست...
شنبه 22 شهریورماه سال 1393 20:44
سلامی دوباره... خداروشکر داره کارا خوب پیش میره...خوشحالم و خدارو بیشتر بیشتر احساس میکنم در کنارم... خدایا ازت ممنونم...رهام نکن...تنهام نذار... خداجونم دوست دارم....
-
هعی....
دوشنبه 17 شهریورماه سال 1393 19:21
به عشق تو این روزهایم بارانیست... ای کاش بدانی در تلالو مروارید های چشمانم چگونه عاشقانه نام تورا صدا می کنم اینو ی عزیزی برام نوشته که ....خیلی برام عزیزه و مهمه....دوسش دارم ...امیدوارم بتونم دوست داشتن هایش را جبران کنم ... خودش برا خودم گفته... خدا هوای دلمونو داشته باش.... خداااااا هوامو داری ؟؟؟؟؟هواشو داری؟؟؟؟...
-
بعد از 5 روز...
شنبه 15 شهریورماه سال 1393 16:16
حال این روزهای دلم،ای بدک نیست... خوب و بد داره...هم خوبم هم بد....اونایی که الان کنارمن خیلی دوسشون دارم خیلی....نمیدونم قراره چی بشه... نمیدونم تقدیرم چیه...کاش تقدیر و سرنوشت و صلاح آدما دستشون بود و باهاش برنامه ریزی میکردن که چیکار کنن ....کاش میدونستیم چی میشه ته همه قصه ها و اتفاقات زندگی... گیجم ..هنگم...
-
10 شهریور...
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1393 11:25
امروز تولد بهترین فرد زندگیمه ...کسی که همیشه کنارم مونده ..با اینکه به بیشتر حرفاش گوش نکردم و خیلی وقتا ضرر کردم ولی بازم تنهام نذاشته...فردی که ارزش داره برام(اندازه نداره)....خیلی دوسش دارم خیلی.....هیچکس اینجوری نبوده واسم...چون از وقتی چشمامو باز کردم بوده کنارم تا الان... علاوه بر اینکه بهترین خواهر دنیا بوده...
-
دیروز عصر...
دوشنبه 10 شهریورماه سال 1393 11:15
دیروز عصر وقتی داشتم میومدم موسسه به خواهرم گفتم عجب فلانی نامرده یادی نکرده از من...اون گفت تو یادش کن... عصر بهش اس دادم ....دوستی که زندگیمو واسش گذاشتم (منت ندارم)دوستی که همه کسم بود...مونس زندگیم بود تو غم و شادیم کنارم بود تنهام نذاشت تنهاش نذاشتم....ی کاری کردم که فکر میکنم خطا نبوده ولی اون دروغ گذاشته کف دست...
-
جمعه غم انگیز...
شنبه 8 شهریورماه سال 1393 11:23
دیروز واسم روز خیلی خوبی نبود ...داداشم از یزد برگشت با دوتا عصا زیر بغلش...خیلی دلم گرفت فقط دلم میخواس بغلش میکردم و گریه میکردم ...ظهر چون بغضمو نگه داشتم قلبم درد گرفت...دیگه شب که پیشش بودم رفتم تو بغلش بوسه بارونش کردم و گریه.... خیلی دوسش دارم ...خیلی ...نفسه برایه زندگی ...با اینکه شاید ی جاهایی داداش نبوده...
-
روز دختر...
پنجشنبه 6 شهریورماه سال 1393 17:28
بذارین اول از دیشب بگم:دیشب خیلی خوش گذشت یعنی ترکوندیم ...مامان عروس میگفت خداروشکر دخترم چارتا دوست داشت والا!!!! خیلی خوب بود همش کنار عروس بودیم ولی لحظه آخر از ی چیزی حرصم گرفت اینکه مامان عروس به یکی از دوستام رو کرد گفت این خواهر "عروسه" است دختر دوم خودم دستش درد نکنه (آره این دوستم خیلی با عروس...
-
امشب...
چهارشنبه 5 شهریورماه سال 1393 15:53
از دوران راهنمایی باهمیم 6تا بودیم الان پنج تاییم ...دوستامو میگم امشب عروسی یکی از این 5تاست خیلی همو دوس داریم مثل 5تا خواهریم واقعا... خیلی استرس دارم که عروسی خوب برگزار بشه ..من خوب باشم ...(من که کلن خوب هستم ولی جذاب تر بشم:دی) و خیلی هم خوشحالم...ایشالا عروسی خودم:دی(برای خنده گفتم وگرنه خبری نیست...هنوز دهنم...
-
الان...
سهشنبه 4 شهریورماه سال 1393 17:17
حالم خوب نیست...خودمو گم کردم... طول میکشه تا خودمو پیدا کنم....کمک هم نیاز دارم... همین...زهره با آه نوشت...
-
و امروز...
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 17:02
دیشب خواب های قشنگی دیدم یعنی دوسشون داشتم چون آدم های مهمی تو خوابم بودن... امروز از احساساتمون برا هم گفتیم ...نگاهش پره حرفه که ... منم حرف دارم...دوس دارم جلوم بشینه و ی دنیا براش حرف بزنم .... ولی میدونم که وقتی بیاد کنارم تمام حرفام یادم میره به خاطره حضورش... دوسش دارم چون تو غم و شادیم کنارم بود ...اگه دوست...
-
روز سوم...
دوشنبه 3 شهریورماه سال 1393 09:51
دیروز فراموش کردم که بنویسم ..یجورایی هم وقت نکردم... دیروز به دعوت یکی از دوستام رفتم پارک ...خیلی از دوستامو دیدم که خیلی دلم براشون تنگ شده بود خاطرات زنده شد ... و بعد به اتفاق دوتا دیگه از دوستای خوبم رفتیم کافه ...عالی بود...چون دوسشون دارم و براشون ارزش قائلم... راستی یکی دیگه از بهترین دوستامو تو پارک دیدم...
-
من...
شنبه 1 شهریورماه سال 1393 18:07
امروز رفتم سر قبر شهیدای گمنام مسجد امام...ازشون ی درخواست کردم...یعنی میگین جوابمو میدن؟؟... از یکی یاد گرفتم که اینجوری ازشون چیزی بخوام:اگه واقعا شما شهید گمنامین جوابمو بدین... نمیدونم درسته یا غلط ..ولی... خیلی ناراحتم ازش...خیلی یاد حرفاش میفتم میخوام سرمو بزنم به دیوار...دیشب خوابشو میدیدم ..مثه قدیما ...کاش...
-
از امروز تا....
شنبه 1 شهریورماه سال 1393 18:01
به نام او سلام از امروز تا روزی که میتونم هر روز از اتفاقای روزم مینویسم...از حالم ...از خودم....نظر بدین نظرای خوب...یا بد فرقی نمیکنه... شاید حاله دلم خوب شه...
-
حال دلم...
یکشنبه 22 تیرماه سال 1393 10:17
حال این روز های دلم خوب نست...دلم باران میخواهد... بد جور بهانه گیر شده است فقط باران را میخواهد....کاش خدا صدای دلم را بشنود و پاسخی برای دلم باشد لا اقل قانعم کند اگر باران را نمی فرستد...حال این روزهای دلم خوب نیست... همین...
-
کنکور!!!!
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1393 14:40
سلام.... روزای نزدیک به کنکورمه برام دعا کنین... فقط همین...
-
......
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1393 16:00
سلام نام خداست... چند روزیست حال دلم دست خودم نیست ...با آدم ها که نشست و برخاست میکنم به یاد خاطره هایی می افتم که به خودم و دلم شک میکنم ...میگویم نکند...نه...این اجازه را ندارد ...زمان که بگذرد خوب میشود... نمیدانم چرا خواب هایم اینگونه شده اند،از دستشان به تنگ آمده ام ،به آنها هم شک کرده ام که کابوس اند یا رویای...
-
یا زینب....
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1392 17:02
به نام خدای زینب سلام به همه دوستان ..... منو ببخشین اگه حدود یکسال بروز نشدم...این چند وقت خیلی اتفاق ها واسم افتاد....از خوب گرفته تا بد....ولی هرچی بود تموم شد.... امروزم اومدم ازتون بخوام که برام دعا کنین....امسال کنکوریم...وخیلی خواسته های دیگه از خدای خوبم...پس فراموشم نکنین یا حق....
-
16آذر...
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1391 16:43
سلامی به زیبایی ماه آذر امروز میخوام بدون مقدمه برم سر اصل مطلب ... این ماه خیلی واسم قشنگه البته یه بدی هایی هم داره که این قشنگی ها بخشی از اون بدی ها رو می پوشونه (بدی هاش شروع شدن امتحاناته)توی این ماه خیلی از کسانی که واسم دوست داشتنی اند به دنیا اومدن . یکی از این عزیزان بهترین معلم و از بهترین دوستامه او هیچگاه...
-
بهترین روز...
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391 13:14
سلامی به قشنگی برگ ریزان پاییز امروز یکی از بهترین روز هایی بود که هرگز فراموش نمی کنم . دیشب به چند نفر از عزیزانی که برایم بسیار مهم اند اطلاع دادم که تابلو های نقاشی ام رو به اجرا گذاشتم و برای دیدن ازشون دعوت کردم که امروز صبح که خودم اونجا هستم تشریف بیاورند. واقعا توقع نداشتم که دعوتم رو قبول کنند وشاید به خاطر...
-
آخرین روزهای تابستان...
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 13:15
سلام 4روزه دیگه این سه ماهه تابستون تموم میشه و من باید برم مدرسه ... امسال ساله تحصیلیه بسیار سختیه و من باید بیشتر تلاش کنم و بیشتر درس بخونم . راستی تابستونمم اونجوری که میخواستم گذرونده نشد دلیلش میتونه محدودیت هایی باشه که داشتم البته تموم شد و باید صبر کنم تا تابستون آینده که اونم باید بشینم درس بخونم واسه کنکور...
-
برای عزیز تر از جانم...
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 12:52
خواستم برایت هدیه بگیرم گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زیباییم برگ گفت: که مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام بید گفت: که مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم به فکر فرو رفتم و سرم را به زیر انداختم به ناگاه قلبم را دیدم که بهترین چیز در زندگیم هست به ناگه فریاد زدم که قلبم را می فرستم چون اوخود زیباست،...
-
خدا...
دوشنبه 16 مردادماه سال 1391 22:50
سلام ،سلامی به قشنگی خدا این روزها معنی مصلحت خدا رو بهتر درک کردم یه جورایی دارم وجود خدارو بهتر و بیشتر احساس میکنم نه اینکه شک داشته باشم نه فقط بیشتر احساسش می کنم .چون بعضی اوقات از خدا میخواستم که یه معجزه هایی رو بهم نشون بده و حالا یه چیزایی رو حس میکنم.برام دعا کنید بیشتر تو زندگیم باشه. مواظب خوبیهاتون باشین.
-
باز هم تابستون...
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 20:37
سلامی به قشنگی شبهای پر ستاره کویر ... باز هم تابستان شد و سر در گمی من هم شروع شد .گاه گاهی کتابی میخونم ،کلاس نقاشی میرم با دوستان قرار میذارم فیلمی می بینم اما بیشتر وقتم الکی تلف میشه . وقتی که مدرسه ها تموم شد تصمیم گرفتم شروع کنم به پیشخوان کردن درسهای سال بعدم ولی وقتی فکر می کنم می بینم بهتره تابستونم رو با...
-
این روز های من...
پنجشنبه 31 فروردینماه سال 1391 13:51
به نام او سلام سلامی به قشنگی باران بهاری ... این روز ها از خیلی چیز ها رها شدم ،از یک قول هایی که قبلاً به کسی داده بودم یا ... در حوالی این اوضاع و احوال دوست جدیدی پیدا کردم که برام خیلی عزیزه به خودش هم گفتم(فکربدممنوع دختره). و قول میدم که همیشه باهاش بمونم چون خیلی به من کمک کرده ازش ممنونم. این هوا واسم خیلی...
-
کمی برای دلخوشی دانش آموزان...
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 20:32
مدرسه ما : پایگاه جهنمی دیدن مدیر از دور : شبهی در تاریکی نمره بیست : افسانه آه شوخی با مدیر : بازی با مرگ روز دادن کارنامه : حادثه در کندوان امتحان : شاید وقتی دیگر روزی که معلم به کلاس نمی آید : بوی خوش زندگی امتحان پایان ترم : قلب ها برای که می تپد پیام متقلب برای دیگران : چشم هایم برای تو راهی برای متقلبان : جیب...
-
کاش...
جمعه 27 آبانماه سال 1390 13:37
کاش غصه تموم می شد کاش گریه نمی کردم من باعث و بانیشم دنبال کی می گردم سلام ... ببخشید که بدون مقدمه حرفامو می زنم آخه یکم دلم گرفته. دلم لک زده واسه دریا .دلم می خواد ،تنها ،یه غروب یا یه طلوع خورشید برم کنار دریا بشینم . با خدام حرف بزنم ،گریه کنم،درد و دل کنم از این جور حرفا. ولی... چند وقتیه آرزوم شده اینکه هرچه...